پایگاه خبری تحلیلی سرخ گان:
روزی که بازیکنان تیم فوتبال شاهین دکتر عباس اکرامی (به عنوان یکی از نزدیکان جبهه ملی ایران) دسته جمعی به پرسپولیس علی عبده (که تاجر محترمی بود که روابط نزدیکی با دربار و خاندان پادشاهی پهلوی داشت) مهاجرت کردند، هرگز کسی فکرش را هم نمیکرد به چشم بر هم زدنی همان محبوبیت، همان ظرفیت و حتی همان حالات روحی مردمی که شاهین را میپرستیدند، عین به عین به تک تک اجزای پرسپولیس منتقل شود.
انگار که روح شاهین در کالبد پرسپولیس دمیده شد و تناسخ پیدا کرد.
آری، پرسپولیس سالهاست که مرهم زخمهای مردم ایران به ویژه طبقهی پایین و قشر ضعیف به عنوان بدنهی اصلی هواداریش است.
با این حال کم نبوده روزهایی که صاحب منصبان و چیره دستان و حاکمزادگان، خشم ناشی از پخمهگی خود را بر سر مردم خالی کرده اند و با تضعیف پرسپولیس از مردمی رنجور و زحمتکش و ستمدیده انتقام گرفتهاند.
و چه شوربختانه که اکثر این روزها در حکومتی رخ داده که در دیباچهی قانون اساسیش خود را حکومت مستضعفان میداند!
اینگونه که به حکم سلطهی ناسزاوارانهی حکومت، فردی شعبده باز را بر کرسی مدیریت این باشگاه نشاندهاند و او با خالی کردن این باشگاه از فرزندان ملت ایران و عصارهی فضایلشان یا آن به ظاهر خارجیهایی که به سبب خدمات و زحماتشان محبوب دلهای مردم است (اما از صد هموطن حسود و تمامیت خواه و خواهن آشناتر بوده اند)، شوق و ذوق را در دلها کشته.
و چه حیرتانگیز که این افراد اغلب یک چهره و تیپ داشته اند : پیشانی پینه بسته از ریا، یقه بسته، تسبیح و انگشتر و زبانی که ستایشگر اولیاء الله است اما در کردار هیچ شباهتی به آن بزرگواران ندارد.
سه سالی میشود که یکی از آنان بر اریکهی مدیریت باشگاه تکیه زده و هرچه زیانکاری کرده، به مدد پولپاشی در مجازی و نیز بین عده ای از قلمفروشان، سربازانی مزدور خریده که هر صدایی را در گلو خفه میکنند.
این بیبهرگان از شرم برای حفاظت از ولینعمتشان هر دروغی میگویند و هر کذبی مینویسند تا مبادا اربابشان آسیب بیند رفتنی شود و جیرهشان قطع.
از فراری دادن کریم باقری و یحیی گلمحمدی دو استوانه شرف فوتبال ایران بگیرید تا تضعیف تیم در فصل نقل و انتقالات و تقدیم پاسپورت به ستارهی خارجی تیم؛ فراری دادن سرمربی موفق خارجی و از همه بدتر شاخ و شانه کشیدن برای هوادار ، اینان برای هر تبهکاری وی بهانه ای و ماله ای دارند.
و امروز به مدد این لشگر عربده کش و رییسشان، نه فقط نگارنده این سطور، که شاهدم خیل کثیری از آنانی هستیم که در فضای مجازی با ایشان هم کلام هستم نیز، از پرسپولیسی که متعلق به خودشان است دلزده و دل مرده شده اند.
انگار که پرسپولیس توسط دشمنانش اشغال شده است و به هرچیزی شباهت دارد جز میراث عباس اکرامی و علی عبده که در زمین میجنگید و مردمی که از دیدن حماسه نبرد فرزندانش سیراب میشدند و غم ناملایمتی روزگار را ساعتی فراموش میکردند.
اگر رضا درویش به سبب لابی عظیمش و اقوام پر نفوذش در این مسند بماند، چیزی جز ملغمهای از خشم و یأس نصیب هوادار دلباخته پرسپولیس که به شهادت آمار اکثریت بدنه هواداران فوتبال در ایران را دارند نخواهد شد.
از مدیران بانک شهر که هم خود بخشی از حاکمزادگاناند و نیز منصوب موجودی محیرالعقول به نام علیرضا زاکانی (به تعبیر درستتر زایگانی) توقعی نیست،
اما از دولتی که با پرچم صدای بیصدایان روی کار آمده است، حداقل انتظار آن است که تا وضعیت از این بدتر نشده به تکلیفشان عمل کنند و شر این عصارهی ریا و فساد را از سر پرسپولیس کم کنند. فرزاد مهیار

دمت گرم ، قلمت مانا.
واگذاری پرسپولیس خیانتی تاریخی است که هیچ وقت فراموش نخواهد شد. تضعیف پرسپولیس، برای کاهش اعتراضات اجتماعی وتقسیم شادی و آرام کردن بخشی از جامعه . نمیشه هرسال پرسپولیس 3گانه بگیرد. واگذاری خیانت به پرسپولیس..
در حالی که از بالا علی آقامحمدی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور اقتصادی بیت رهبری 5ماه مامور شد رئیس هیات مدیره استقلال باشد تا به کمک عبدالعلی علی عسگری رئیس سابق صداوسیما و مدیرعامل هلدینگ خلیج فارس استقلال را به هلدینگ خلیج فارس و چاه های نفت وصل کنند پرسپولیس هنوز واگذار نشده است. ظلم و خیانت دولت سیزدهم و درویش و مدیران پرسپولیس و پیشکسوتان منفعت طلب و خبرنگاران ظاهرا پرسپولیسی که دربرابر این ظلم سکوت کردند